جدول جو
جدول جو

معنی گردن شکسته - جستجوی لغت در جدول جو

گردن شکسته
آنکه استخوان های گردنش شکسته باشد، کنایه از نوعی دشنام و نفرین دربارۀ کسی
تصویری از گردن شکسته
تصویر گردن شکسته
فرهنگ فارسی عمید
گردن شکسته
(تَ دَ / دِ)
آنکه استخوانهای گردن وی شکسته باشد، نفرینی است. دشنامی است: من گردن شکسته چرا این کار را کردم ! من گردن شکسته چرا فلان چیز را گفتم !
لغت نامه دهخدا
گردن شکسته
کسی که استخوانهای گردن وی شکسته باشد، دشنام و نفرینی است: آن روزی که من گردن شکسته این پول را بانها دادم خیال نمیکردم که این قدر مردمان دنده پهن... باشند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زَ غَ زَ دَ)
گردن خرد کردن. وقص. (تاج المصادر بیهقی). افتراس. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
خرد کردن گردن کسی را، خرد شدن گردن، یا گردنم بشکند. در موقعی گویند که بخواهند پشیمانی و تاسف خود را از اجرای عملی برسانند
فرهنگ لغت هوشیار
تحمیل شده، لج کننده
فرهنگ گویش مازندرانی
وبال به گردن افتاده
فرهنگ گویش مازندرانی